پلاکــ هفت


پلاکــ هفت

هستم تا باشم، همین.!


چه داغون شده اینجا..! 🤦‍♂️

فاصله پست قبلیم تا این، حدود ۶ ساله !!!

۶سااال

 

سـلام.:) امدم یه سری بزنم ببینم اینجـا هنـوز منحل نشده توسط مدیـر بیان که دیدم پنجاه­ وهشتا پیام دارم که حـدود سی­ تاشون در مورد اینه که این ابزارایی که گذاشتم کار نمیکنن! بررسی کردم دیدم دلیلش اتمام امکانات جاوای وبلاگه که مجدد راش انداختم و الان ابزارا و کدها روبراه شدن و میشه استفاده کرد..:)

اینم یه کلیپ از فینگیلمان که البته تو اینستاگرامم هست شاید بعضیا دیده باشن. (نمایش)

دسته: {کدنویس}  دسته: {ویدئو}

بعد از یک سالو اندی بطوری نزدیک به یک سالو نیم ، فینگیل خان به این حد و حدودا رسیده واسه خودش..:دی و همچنان مطلب و آموزش و غیره جاتی برای ما در کار نیست..:(

دسته: {مونولوگ} {عکس}

این حال، محصول گیج و مَوَنگیِ یه ذهنِ ؛ و به نظر میرسه حق همَست..!
کاشکی میشد ذهن رو قفسه بندی کرد که البته به نظر میرسه قفسه بندی هست ولی نیاز به مرتب شدن داره، پس کاشکی میشد قفسه بندی‎های ذهن رو مرتب کرد، به شکل سلیقه طوری. حتی مثلاً میشد اتاق بندیشم کرد. اگه میشد، من اتاقای زیر رو تشکیل خواهم میداد..:|
اتاق خانواده و فینگیلم
اتاق تصمیم‎های کاری و شغلی
اتاق تصمیم‎گیری سخت و عقب افتاده
اتاق دوستان
اتاق مجازیم
اتاق ترجیحاتم
اتاق خزعبلاتم
اتاق اهدافم
و یه روستا پشت قسمتِ مخچه مغزم

دسته: {مونولوگ}

موافقين ۲۳ مخالفين ۱

طرف شبیه شست پاست، با افتخار از خودش انواع و انحاء عکس سلفی ، خودگیر و خودانداز گرفته و گذاشته تو پیج شبکه اجتماعیش..:| بعدم از این جملات [خـــز] هَـ ..؟ از همونا که میگه به ارواح جدم من منم نه من منم این عضلات گردنم، از همینا، زیر اون عکس آواتارش هَـ ، چی چی بِش میگن؟ اره. اینا رو همونجا مینویسه .
یه پدیده جدید اخیراً به وجود اومده که طرف شبیه بقیه پول خیارشور میمونه، بعد گُروگُر عکسم نه، فیلم از خودش دَر وَکِنِه..:|
جالب اینه که کلی دنبال‎کننده داره و تو کلیپاش، عزیزان رو با اسم چخه، پخه و بدبخت صدا میزنه. یه طور وضی که میخواد تو پیجش فرهنگ‎سازی نیز بنماید..:|
ینی اگه کاکتوس اعتماد به نفس اینا رو داشت، سالی 3بار هلو میداد..

راستی، فینگیلمان اینجاست..:)

دسته: {مونولوگ}

موافقين ۲۴ مخالفين ۰

با همون فرمونی که داشت عقب عقب میرفت که بشینه رو کاناپه، چشام قفل شده بود رو گوشیم که رو همون کاناپه هِ بود. یه آب دهن قورت دادم و همچنان داشتم به گوشیم نیگا میکردم، همین که طرف نشست رو کاناپه و همچنین روی گوشی مبارکِ من، یهو دیدم گوشیِ بیچاره هر چی چراغ داشت روشن شد. ینی حتی اون چراغاییم که من تا حالا ندیده بودم از این گوشی روشن شده باشه ، حتی اونام روشن شدن..:|
دلم برا گوشیم سوخت که چه فشاری بهش اومد بنده خدا..

دسته: {مونولوگ}

موافقين ۱۵ مخالفين ۱

از این امکان استفاده های زیادی میشه کرد که بستگی به نوع سلیقه خودتون داره، ضمناً، متاسفانه جاواست..:|

دمو:

 

موافقين ۱۳ مخالفين ۱

CopyRight © 2013-2016 - Design By Pelake7 . All rights reserved

هدايت به بالاي صفحه