پلاکــ هفت


پلاکــ هفت

هستم تا باشم، همین.!


۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

دیروز به بازار 15 خرداد «تهران» رفته بودم برا خرید یه سری خِرت و پِرت، به حدی شلوغیجات بود که فقط با صلوات میشد یه قدم به جلو رفت..!
جدیدا" تو تهران مُد شده که تو پارکا و جاهایی که ازدحام زیاده، ارازلِ نامحترم و بی[بووق] گازِ اشک آور میندازن تو جمعیت و دَر میرن!!!
از این محبت ارازل بی نصیب نموندم و تو همون 15 خرداد همچین بلایی سرم اومد که هنوزم سینم داره میسوزه :(
«موندم اینایی که شیمیایی شدن چی میکشن!!»

دسته: {مونولوگ}

کسی که درباره پول و دستمزدش زیاد اصرار نمیکنه و خیال میکنه بقیه انصاف و شعور دارن، احمق نیست، مناعت طبع داره.
کسی که برای شنیدنِ حرف ها و شعرها و قصه ها و اثار هنری یه جَوُن بی تجربه وقت می گذاره و حوصله به خرج می ده، احمق نیست، انسانه.
کسی که به موقع میآد و برای با کلاس بودن، عده ای رو منتظر نمی گذاره، احمق نیست، منظم و محترمه.
کسی که به بقیه اعتماد می کنه و اونارو سر سُفره خودش مینشونه و به خونَش راه می ده یا به محفل دوستانه و چای و قهوه ای دعوت می کنه و صمیمانه و دوستانه رفتار می کنه، احمق نیست، متواضع و مهربونه.
کسی که کتابا و یادداشتا و جزوه هاشو به بقیه می ده، احمق نیست، مهربون و منصفه.
کسی که برای حل مشکلات دیگران به اونا پول قرض میده یا ضامن وام اونا میشه و به دروغ نمیگه که ندارم و گرفتارم، احمق نیست. کریم و جوانمرده.

دسته: {مونولوگ}

موزیک : عیشِ مدام

 خواننده : سالار عقیلی

 کیفیت : 320

حجم : 8.10 مگابایت

 دانلود با لینک مستقیم : [لینک]

 پخش آنلاین

دسته: {موسیقی}

دموی بک گراند اول [لینک]، دریافت کد [لینک]
دموی بک گراند دوم [لینک]، دریافت کد [لینک]
دموی بک گراند سوم [لینک]، دریافت کد [لینک]
دموی بک گراند چهارم [لینک]، دریافت کد [لینک]
دموی بک گراند پنجم [لینک]، دریافت کد [لینک]
دموی بک گراند ششم [لینک]، دریافت کد [لینک]
دموی بک گراند هفتم [لینک]، دریافت کد [لینک]
«کد مربوطه رو در قسمت ویرایش قالب و بعد از تَگِ قرار بدید»

دسته: {کدنویس}

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ، ﺑﻬﺶ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﻢ[؟!]
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿم: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﻢ میگذره، ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻪ،[!] ﻧﺨﻮﺍیم ﺑﺎ ﺟﻮﮎ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺨﻨﺪﻭﻧﯿﺪمش، ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺨﻨﺪﻩ، اصن ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ، اون ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭﻩ، حالِ درونِش خرابه..
ﺑﺮﺍﺵ ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧیم، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿم براش، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ من و ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿم ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿم. ما ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿم. ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾم. ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿم، ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿم، ﺑﺮﺍﺵ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾم، ﺑﺮﺍﺵ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺮﯾﺰﯾم ﯾﺎ ﺑﭙﺰﯾم، ﺑﺬﺍﺭﯾم ﺟﻠﻮﺵ، ﺑﻌﺪم ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿم، ﺑﺬﺍﺭﯾم ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ و ما ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿم .
ﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿم ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿم ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿم، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿم ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿم ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ. من و شما ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿم، ما ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﯾم. فقط سعی کنیم ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯾم . ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿم و، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿم .
ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ..

دسته: {مونولوگ}

دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اتاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. [گفت] یکی از سیباتو به من میدی؟
دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب(!) لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است(!)
امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و [گفت] بیا مامان جون این سیب شیرین‌تره ^_^(!)
مادر خشکش زد(!) چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش درچه اندیشه بود(!!!)
«هر قدر باتجربه باشیم، تو هر مقامیَم که باشیم، هر قدر خودمون رو دانشمند بدونیم، قضاوتِ خودمون رو کمی به تاخیر بندازیم و بذاریم طرف مقابل ما، فرصتی برا توضیح داشته باشه..»

دسته: {دیالوگ} {داستان}

[خانم تلفنچی]: واحد خدمات عمومی، بفرمائید.
[صدایی نیومد و دوباره خانم تلفنچی گفت]: واحد خدمات عمومی، بفرمائید.
[شخصی که تلفن کرده بود]: پس اونجا واحد خدمات عمومیه(؟!) معذرت می خواهم، من این شماره رو تو جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دونستم مال کیه و کجاست(!)
فکرشو را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن واحد خدمات عمومی گفته بود «الو» و اون زن بدون توضیح خواستن گوشی رو قطع میکرد چه اتفاقی می افتاد(!!!) :))

اینجاست که باید به سبک موزیکای خندوانه گفت: بگیــر؛ مُچش رو.. :))

دسته: {دیالوگ}

اخیرا" موندم این چه شانسیه که بلاگفا آورده! تقدیره؟ فَلَک زَدگیه؟ بدشانسیه؟ عدمِ رسیدگیه؟ یا چی؟! سالِ 94 سالِ فَلَک شدن بلاگفاست انگار، اونم از نوعِ فلکای معلمای دهه شصتی! دلیلش رو واقعا" کسی جز خود مدیرش نمیدونه، نمیدونم بَد و بیرا بگم! دعا کنم! همدردی کنم! کامنتِ خوب برا آخرین خبرش بذارم! بد بذارم! نمیدونم[!!!]
اخیرا"تر متوجه شدم که زندگیی بدون بلاگفا و اینترنت چقدر خوش میگذره! بدون بلاگفا نمُردم! باورتون میشه؟! قسمت شد یه دستی به سر و گوش لب تاب و سیستم خونگیم بزنم . ان شااله قسمت شمام بشه. ^_^
اخیرا"ترتر متوجه شدم سلول های خاکستریِ یکی از دوستان بلاگفاییم به سلولهای آب و فاضلاب شهری متصل شده! یه مدت سرکارم گذاشت و بعضی از شماهارو هم سرِ کار گذاشت! موندم بعضی از این دوستان برخی از این قضایایی که تو وبشون تعریف میکنن از کجاشون در میارن اینارو که دل همه رو کباب میکنن! واقعا" توی این دنیای مجازی و بعلاوه این بلاگفا اصلا نمیشه اون طرف خطِ امواجِ خروشانِ اینترنت رو حدس زد که چه شخصیتیه .
به هر حال روبراه باشید، بلاگفا بمونید، آپدیت بکنید، فوش به بلاگفا بدید و اینا.. [لطفا جناب خانی خوانده شود]

دسته: {مونولوگ}

- اگر شما هر صبح مایعات کافی بنوشید٬ انرژی بیشتر و حس بهتر و خوش‌آیندتری در طول روز خواهید داشت.
- نصب و قراردادن آینه در آسانسورها یک ترفند روانشناسی است تا انتظار را قابل تحمل‌تر کند.
- افرادی که از ضریب هوشی بالایی برخوردارند٬ خواب بیشتری می‌بینند.
- مردها دو برابر زن‌ها از خود سلفی می‌گیرند.
- «خریدکردن» باعث آزادشدن «اندروفین» می‌شود که موجب می‌شود موقتا استرس٬ کاهش و اعتماد به نفس ٬ افزایش و رنج ٬ التیام یابد. [برا همینه خانما اینقد خرید میکنن، اَی آدمای زرنگ]
- «شکلات» سلول‌های سرطانی را نابود می‌کند.
- استفاده از دستتان در هنگام صحبت‌کردن باعث می‌شود «مطمئن» و «باهوش» به نظر برسید.
- بدن انسان بین ساعت ۳ تا ۴ صبح در ضعیف‌ترین حالت خود قرار دارد. در این زمان بیشتر مردم در خواب‌شان می‌میرند. [دقت کنید بیشتر سکته ها و مرگای در خواب، صبحا اتفاق میوفته]
- اگر شما هنگام دوران جوانی خود هیچ کار احمقانه و جالبی انجام ندهید در دوران پیری چیزی برای لبخندزدن نخواهید داشت.
- داشتن «دختر» باعث می‌شود «امید به زندگی» در «پدران» افزایش یابد. [حتما داشتنِ پسر هم مرگِ زود رَس میاره!]

دسته: {دانستنیها}

CopyRight © 2013-2016 - Design By Pelake7 . All rights reserved

هدايت به بالاي صفحه