پلاکــ هفت


پلاکــ هفت

هستم تا باشم، همین.!


با همون فرمونی که داشت عقب عقب میرفت که بشینه رو کاناپه، چشام قفل شده بود رو گوشیم که رو همون کاناپه هِ بود. یه آب دهن قورت دادم و همچنان داشتم به گوشیم نیگا میکردم، همین که طرف نشست رو کاناپه و همچنین روی گوشی مبارکِ من، یهو دیدم گوشیِ بیچاره هر چی چراغ داشت روشن شد. ینی حتی اون چراغاییم که من تا حالا ندیده بودم از این گوشی روشن شده باشه ، حتی اونام روشن شدن..:|
دلم برا گوشیم سوخت که چه فشاری بهش اومد بنده خدا..

دسته: {مونولوگ}

    [ پلاک هفت ]

نظرات (۳۳)

  • کتایون دولتشاهی
  • سلام عزیزم مطالبتون عالیه ازت یه خواهشی دارم لطفا بیا و منو دنبال کن.خیلی سادس بیا تو وبلاگم و رو گزینه سبز رنگ دنبال کردن کلیک کن عزیزم++
    الهی الهی، چشم..:)
  • آوو کادو
  • :-)))
    :)
  • آقاگل ‌‌‌‌
  • گناه داشته گوشی.
    از اون موقع به بعد خیلی باهاش ملایم رفتار میکنم..
  • خانم انار
  • اون ستاره و عنوان رو که دیدم انتظار داشتم با یک متن اجتماعی فلسفی یا ادبی رو به رو بشم:|

    ولی متن عالی بود:))

    + جوری که کامنت خانم دولتشاهی رو جواب دادین  که دیگه هیچ:|: D

    هیچ وقت گول ظاهر تیترا رو نخور..:| ممنونم..:)
    اون کامنت اول یه جوری بام صحبت کرد که دلم برا خودم سوخت که من چقده ناشی ام و تازه کار که بهم آموزش میده چجوری دنبالش کنم..:دی
  • آبان دخت ...
  • الهی طفلکی چه فشاری روش اومده! 
    بابا از گوشی خود بیشتر مراقبت کنید :)))
    امضا: یک سابقه دار که گوشیشو از زیر تخت و میز و مناطق دور افتاده ی آمازون پیدا می کنه :|
    پ گوشی شمام زجر کشیدس..:))
  • خانم خوشبخت خانم خوشبخت
  • شگفتا!!!
    عجب گوشی حساسی!!!!!

    والا ماکه گوشیمون اینقدر نشستن و نشستیم روش دیگه عادت کرده!!!
    نمیفروشیش..؟:دی
  • یک آشنا
  • خوب چرا ایست ندادی :/
    اخه خانم بود، زشت بود..:))
  • مترسک ‌‌
  • به همین سوی چراغ وای‌فای قسم (!) من جیگرم کباب شد، خودتون که جای خود دارید، خدا روح اون نازنین گوشی رو هم غریق رحمت کناد، ایشالا :|
    خدا سلامتی به گوشیت بده ایشااله..:(
  • محمد رضا
  • مراقب یکدیگر باشید
    تا یکدیگر مراقب شما باشند!!!


    خخخخخخخخخخخخخ
    چش چش..:دی
  • بهار پاتریکیان D:
  • وای وای وای =)))
    همه چیز یه طرف ، جوابِ کامنت اول یه طرف =)))))
    اوخی..:)))
  • asra ツ..
  • خب به چراغ های نهفته گوشی پی بردی دیگه... دیگه چی میخوای؟:|
    هیچی دیگه، سلامتی..:|
  • mehra
  • آخخ...صحنه آهسته ی دل خراشی بود...من بودم دادم رفته بود هوا(6_6)
    روزگار همینه..:(
  • یا فاطمة الزهراء
  • چه گوشی لوسی :)) گوشی من از 3 متری افتاد سر خورد رفت زیر پای دوستم هیچیش نشد :)) سر همینم طرفدار محصولات ال جی شدم :))) 
    عجب..:))
  • آبان دخت ...
  • آخ...اون کامنت اولی...االهی الهی خخخخ =))))))

    + یک گوشی زجر کشیده ی آب دیده :| طفلکی...اون دنیا باید جواب پس بدم...تحت عنوان حق الموبایل :||
    حق الموبایلو خوب اومدی..:))
  • Mr. Moradi
  • دلِ منم برای گوشیتون سوخت :/ :))

    ایشااله شادیات جبران کنم برادر..:(
  • بق بقو
  • شما باید از خودتون یه همچین واکنشی نشون میدادید که
    اِ اِ اِ اِ اینجارو دیدید(فرش ،کاناپه، تی وی و...به یه چیز اشاره میکردید) ...وایی چی شده ... داغوون شده اصن  :|
    بعد اینجوری فرمون رو برای چند درجه تغییر میدادید...گوشیتون نجات پیدا میکرد :|
    چرا برا نجاتش کاری نکردید :(
    اون صندق عقبی که من دیدم، با هر نوع فرمونی باز مینشست روش..:|
  • آبان دخت ...
  • والا :دی
    :))
  • احمد رضا
  • اینطور وقت ها ، اشاره به وجود یک دوجین موش زنده و مرده خیالی گاز گیرنده به همراه یک لشکر زرهی از سوسک ها و حشرات چندش آور ، در نزدیک فردی که می خواد روی گوشیتون بشینه ، می تونه اونقدر موثر باشه که تا یه سال ، کسی نزدیکش هم نره :)

    دارم از روی تجربه می گما :)
    بسوزه پدر تجربه..:دی
  • بی نام بی نشون
  • گوشی مهم نیست
    تنت سالم باشه
    چراغا خودت روشن نشه
    حتی اون چراغی که تا حالا کسی ندیده روشن شه
    😮
    مقسی..:))
  • اسپریچو ツ
  • به جا نگاه کردن میگفتین نشینه خب:|
    نمیشد، زشت بود..:)
  • مهدی ایکس
  • گوشیتون :))
    چراغاش..:دی
  • Lady cyan ※※
  • :/
    بابا میگفتید نشین :0
    :/
    من بودم یه جیغ میکشیدم طرف چشاش بسته شه سه بار پلک بزنه بعد فرار کنه:دی :0
    :/
    حالا گوشی تون خدابیامرز شد یا خیر؟:0
    :)) نه، گوشی به قوت خودش باقیه..:دی
  • mr point
  • :))))))))))))
    یعنی ترکیدم از فرط خنده :))))
    منم یه بار گوشیم اینطوری شد یعنی یه سری رگ ها تو بدنم شروع به ورقلمبیدن کردن که تا اون روز حس نکرده بودم :))))
    عجب..:))
  • آبان دخت ...
  • ای آقای پلاک هفتی که ندیده را بدیدی!!! چرا آپ نمی کنید آخه :| چرا اینقدر دیر به دیر! کجاست رونق بلاگفا...کجاست دارتلا...هعیییی روزگار!!! یاد باد آن روزگاران یاد باد :/
    شگفتاااا :دی دارتلا رو یادته!:دی والا سرمون شلوغه وگر نه از خدامونه زود ب ز ر آپ بونماییم..:دی
  • آبان دخت ...
  • آره بابا! من هنوز اون فنجون آبیه یا مثلا فیروزه ای(یه چی تو همین مایه ها بود دیگه :دی) و اون بچه که پاشو کرده بود تو آب و... یادمه بابا! :))

    + من میدونم...همش زیر سر اون آرمین کوچولوی خوش خنده ی تو دل بروئه! آرمین خاله ازت انتظار نداشت،این کارا چیه می کنی؟؟؟ نمیگی پستای پلاک هفت طوریِ خون ما میاد پایین خاله؟؟؟ :/
    ای بابا :|
    اره والا، همش کار این فسقله..:))
  • Eli.m ...
  • :))) آخییی

    بیچاره بنده خدا..:دی
  • فاطمه جلالی
  • چیزِ عادی ایه :))
    لابد تجربشو زیاد داشتید..:دی
  • آبان دخت ...
  • مثلا من اولین نفری باشم که تولد آقای پلاک هفت رو تبریک میگم :دی
    البته اگه اون تاریخ تو پروفایل مبنی بر 4/28 درست باشه!

    تولدتون مبارک
    زندگی رو شاد شاد براتون آرزو مندم در کنار همسر گلتونو آرمین کوشولو :))
    الهی 300 سال زنده باشین :دی
    اولین نفر..:دی موچکرم، سلامت باشید..:)
  • محمد رضا
  • تولدت مبارک
    فدای تو..:)
  • فاطمه جلالی
  • بسیآر زیاد :))

    تا جایی کهـ کارِ گوشی به بیمارستانم کشیده شُده :| :D
    خود درمانیش کردیم..:))
  • پرواز ...
  • کامنت اول و جوابش :))))))))))
    عیب نداره...گوشیتون بزرگ میشه یادش میره...دی:
    امیدوارم..:))
  • اَسی ...
  • گفتین متولد همین ماه هستین، پس چندم بود؟؟ ماه که تموم شد!!!!
    بیست‎و‎هشتم بود..:)
  • آبان دخت ...
  • ممنون و همچنین :))
    :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

    CopyRight © 2013-2016 - Design By Pelake7 . All rights reserved

    هدايت به بالاي صفحه