پلاکــ هفت


پلاکــ هفت

هستم تا باشم، همین.!


۷۳ مطلب با موضوع «مونولوگ» ثبت شده است

شدیداً عنانِ خودآگاه و ناخودآگاه انواع حسیات و تک سلولی‎ها و غیره‎جاتِ مغزمو دستم گرفتم و اون یه تیکه احمق شناسیِ مغزِ عزوجل رو برداشتم و شستم و در زل آفتاب پهن کردم که این قضیه کشف حجاب [البته اگه میشه بهش گفت حجاب] این دو بازیگر اخیر رو هضم کنم، ولی نشد .
اگه این مدت شبکه‎های اجتماعی و تی‎وی رو دنبال کرده باشید پس خبر از کشف حجاب خانمان صدف طاهریان و چکامه چمن‎ماه دارید . کارشناس نیستم و بحثِ خاصیم در این مورد ندارم و علت این پستمم فقط این بود که خواستم منم یه چیزی گفته باشم فک نکنن لالم..
بگذریم.. اگه مصاحبه خانم صدف طاهریان رو از شبکه‎های ماهواره ای یا کلیپش رو دیده باشدید دیدی که میگفت تو سینمای ایران پیشنهادای شرم‎آور برای بردن بعضی بازیگرای زن به سینما داده می‎شه که یقیناً و قلباً و دستاً و هرچی شما بگید ، این حرفش رو بشدت قبول دارم و حاضرم شخصاً به هر کسی که میخواد اثبات کنم . به قولِ معروف حیف اسلام دست و بالم رو بسته وگر نه این پست رو منور می‎کردم به چنتا عکس و کلیپ که تاحالا ندیدین و نخواهید دید .
یه نمونه از این مافیای معروف بازیگر که آقای م.ش دامت برکاتو باشه، یه پیرمردیه واسه خودش، ولی آخرِ هرچی که شما بگین هست. اکبر عبدیِ عزیز تو یکی از شبکه‎های ماهواره‎ای میگفت که همین آقای م.ش تو دستمزدی که قرار بوده بهش بدن 10میلیون بالا کشیده..!
خب با وجود این مافیا و. . . نباید همچین آبروریزی بشه..؟!

دسته: {مونولوگ}

از یه گورخر پرسیدم:
آیا تو سیاهی باخط‎های سفید یا اینکه سفیدی باخط‎های سیاه؟!
و گورخر ازم پرسید:
آیا تو خوبی با عادت‎های بد یا اینکه بدی با عادت‎های خوب؟!
آیا آرومی بعضی وقتا شلوغ یا شلوغی بعضی وقتا آروم؟
آیا شادی و بعضی روزا غمگین یا غمگینی بعضی وقتا شاد؟
و همچنان پرسید و پرسید و پرسید.
و اینجانب «پلاک هفت» دیگر هیچوقت از گورخری درباره رنگ پوستش نخواهم پرسید..

دسته: {مونولوگ} {دیالوگ}

جدیدا" مد شده هرکی یه پست میذاره میرن و تو نظرات مینویسن «اینو قبلا هم خونده بودم» [!!!!]
به حقِ چیزای ندیده [!!!] طرف با کلی ذوق و شوق و کلمه بالا پایین کردن یه جرقه نیوتونی به مغزش خُطور میکنه تا یه پست از ترشحات مغزیِ خودش بنویسه و اونم در حدِ یه سلام علیک[!] یا گفتن خاطره روزمَرَش، بعد وقتی نظراتو میخونی میبینی یه سریا نوشتن اینو قبلا خونده بودم، ولی جالب بود[!]
دو پست قبلم در مورد کامنتای تبلیغاتی بود ولی اینو دیگه کجای دلم بذارم! این نوع موجودات، «ن» کلمه «نخوانده ام» رو والی محسوب میکنن و معمولا در کامنتاشون روان نویسی میکنن و مینویسن »خوانده ام!»

دسته: {مونولوگ}

فینگول که بودم تقریبا" با هیچ کدوم از حضرات دوستام رفت و آمد خونه به خونه نداشتم..
هر کدوم هم به یک یا چند دلیلی نا به خاص. بعضی‎ها رو خجالت میکشیدم اصن بیان خونه‎مون. خیلی‎ها رو مادر گرام اجازه نمی داد. یه سریا رو میترسیدم بیارم خونه بعد ببینَنِش دعوام کنن که چه دوست بی تربیتی داری، آخه جوجه لاتی بودن واسه خودشون. بعضی ها رو هم میترسیدم بیان به مامان بابام بگن من چقد هر روز هر روز اخراجم از کلاس و می پیچونم و به اونا نمیگم :( . در نتیجه در کل دوران مدرسه فقط دو تا تولد رفتم و فقط یکی از دوستام بود که خونه شون تو کوچه‎مون بود که یکی دو باری در حد خیلی کوتاه و دم دری اومد و رفت داشتیم.
آهان، یادم اومد، تو مجالس درست کردن اون مقاله دیواریا که رو مقوای سفید با رُبانای رنگی‎رنگی کنارش درست میکردیم شرکت بخصوصی داشتم، که البته اونم به خاطر دست خط خوبم بود ولاغیر..:|

دسته: {مونولوگ} {نوستالژی}

یه سریا هستن فقط کارشون اینه که تو وبای بقیه، بی هدف سَرَک بکشن و تو آخرین پستشون کامنت بذارن که [سلام، وب قشنگی داری، به منم سر بزن، لینکم کن لینکت میکنم [گل]]، این نوع موجودات معمولا" میرن تو وبلاگای بروزشده و این کامنتارو برای بالا بردن بازدید وبشون و یا... میذارن [!] خودم تا حالا این کارو نکردم و نخواهم کرد .
جالب اینجاست وقتی به وب این نوع موجودات میری میبینی یه وبِ هزار رنگ دارن و از بالاش انواع قلبو متنو و ... میاد پایین و یه موزیک نی نای ناش هم روش گذاشتن[!] جالبترش اینه که تو قسمتِ عکسِ پروفایلشونم یه عکس نوشته گذاشتن که [بعلت خوشگلی از دادنِ عکس معذوریم][!!]
یه وبلاگ نویسی که مطالبش رو خودش مینویسه، خیلی برا وبش و پستاش ارزش قائله و این نوع کامنتا کلا روحیه طرف رو میگیره[!]
امیدوارم از این نوع کامنتا نصیبتون نشه..:دی

دسته: {مونولوگ}

وبلاگ نویسا عمدتا" و یقینا" دو دسته‎ان :‎

1- اونایی که کلی فکر می کنن یه چیزی بنویسن که ملت بیان بخونن و خوششون بیاد.

2- اونایی که هر وقت چیزی داشتن واسه نوشتن، میان و می‎نویسن، حالا یا ملت خوششون میاد، یا نمیاد.

خدایا به تو پناه می برم از مزخرفات دسته اول!!

دسته: {مونولوگ}

کَلَمو گذاشتم رو نشیمنگاهِ دوست عزیزم، جناب مبل، یه دونه کوسَن هم گذاشتم زیر پام، اصن یه دنیایی شُداا!
اینقده حال میده.. آدما هر چی بیشتر میان بهت نزدیک میشن کمتر می تونی ببینیشون O_o . بعد گوشهامم مچاله شدن چسبیدن به مبله ، اصن صداهارم خوب نمیشوم.. از اون طرفم خون اومده تو مغزم جمع شده مَنگ شدم و کلا" همین چیزایی رو هم که می شنوم نمی تونم خوب تحلیل کنم.
خییلی خوبه هاا! نهایتا" یه سری پا میان بت نزدیک میشن یه چیزای مبهمی میگن، بعد که میبینن توجه نمیکنی یه چندتا کلمه ناملایم بهت میگن و میرن :)

دسته: {مونولوگ}

دیروز یه جای خوبی بودم. با یه آدمای نسبتا خوب و البته بسی بهتر و با مطالعه تر از من. دیدم که چقدر عقبم! هم از این فضاها، هم از این آدما! چقدر آدمِ مهم دور و بَرَم هست که من نمی شناسم! چقدر چیز هست که نخوندم. روز به روز هم دارم بزرگتـــــر میشم. پیر بشی و کار مهم کم کرده باشی، خیلی بده هاا! باید یه کم جنبید.
یه آدمی اونجا بود که ما دور اون جمع شده بودیم. آدمِ نیمه ماهی بود. وقتی میگم «نیمه»، منظورم در مقابلِ کامله، وگرنه که خیلی بیش از نصف، خوب بود. یه چیز خیلی مهمی ازش یاد گرفتم! اقرارِ به اشتباه، اقرارِ به ضعف! و برام خیلی ارزشمند بود این اخلاقش.

دسته: {مونولوگ}

این یکی دو روزه، یه نگاهی به بعضی وبلاگایی که جدید به روز شدن کردم، دیدم همه از دَم تا دُم، در حال ناله کردنن!! ینی همه ها! البته فک نکنید بخاطر محرمه و دارن حرمت نگه میدارنا! نه، اصلا. پستای منقرض شُدَشونم دیدم باز همون فازِ ناله داشت! بابا یه کم فان باشیم! یه ذره بخندیم! یه کم خلاقیت داشته باشیم! چیه صُب تا شب داریم غُر میزنیم و ناله میکنیم! همش شده دَم زدن کاتای عشقی! باید بری برا پستاشون نظر بدی که: مازا فازا..؟!
حالا اینو میگم بعد میبینی پست بعدی خودم آه و نالَست! :)) میگی نه؟ بیبین!

+ البته ناگفته نماند که وبلاگایی که من دنبال میکنم واقعا" یکی از بهترین وبلاگاییَن که تو عمرم دیدم و اینجا جا داره ازشون کمال تشکر رو داشته باشم من بابِ پستای نابی که منتشر میکنن.. ^_^

دسته: {مونولوگ}

گفتم آقا ببخشید از کجا میتونم برم امامزاده علی اکبر(ع)
گفت : چی هست!!!
من : O_O
گفتم یه امامزادست دیگه، آقای محمود کریمی هم اونجا مداحی میکنه.
گفت: نمیدونم ولی از این چیزا که میگی یکی تو تجریش هَـ (منظورش امامزاده صالح بود)

شخصا" اعتقاد خاصی به امام حسین(ع) داشتم و دارم و خواهم داشت. هزاران بار طوافِ خونه خدا رو بهم بدن با یک بار زیارتش عوض نمیکنم . متاسفم برا کسایی که اگه پاش بیوفته تو وبلاگاشون آهنگ نی نای ناش هم میذارن!
به موقش شادم و به موقش ناراحت . به قولِ معروف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.

دسته: {مونولوگ} {دیالوگ}

CopyRight © 2013-2016 - Design By Pelake7 . All rights reserved

هدايت به بالاي صفحه