دیروز یه جای خوبی بودم. با یه آدمای نسبتا خوب و البته بسی بهتر و با مطالعه تر از من. دیدم که چقدر عقبم! هم از این فضاها، هم از این آدما! چقدر آدمِ مهم دور و بَرَم هست که من نمی شناسم! چقدر چیز هست که نخوندم. روز به روز هم دارم بزرگتـــــر میشم. پیر بشی و کار مهم کم کرده باشی، خیلی بده هاا! باید یه کم جنبید.
یه آدمی اونجا بود که ما دور اون جمع شده بودیم. آدمِ نیمه ماهی بود. وقتی میگم «نیمه»، منظورم در مقابلِ کامله، وگرنه که خیلی بیش از نصف، خوب بود. یه چیز خیلی مهمی ازش یاد گرفتم! اقرارِ به اشتباه، اقرارِ به ضعف! و برام خیلی ارزشمند بود این اخلاقش.
دسته: {مونولوگ}
- [ ۹۴/۰۷/۲۹ ]
