پلاکــ هفت


پلاکــ هفت

هستم تا باشم، همین.!


۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوستالژی» ثبت شده است

یه سری چیزا هستن که به نظر بقیه قصه میان ولی واسه تو اتفاق افتادن. بعد یکی میاد و قصه شونو می نویسه، فیلمشون رو می سازه، یه دیگرانی هم میان و میخونن و می بینن و میگن چه چرت! چه اغراق آمیز! چه دور از ذهن! چه آنفَمیلیر! و تو داغون میشی از اینکه یک وقتی چقدر دور از ذهن بودی، چقد اغراق آمیز و چرت بودی!!!

دسته: {مونولوگ} {نوستالژی}

امروز رفتم دو مدل شکلات خریدم،  یه هوبی و یه مترو .
بعد از صب تا خودِ الان نیگاشون میکردم o_o ، هی مدام میگم: ینی اینا همون هوبی و متروی 20، 25 سال پیشن؟! که خارجی ترین شکلاتای تهران و حومه :D حساب میشدن؟! خدا میدونه چقد خار و ذلیل افتاده بودن کنارِ بقیه شکلاتا! حتی تو شکلات ایرانیا گذاشته بودنشون :( خدا نصیبِ هیچ کَس و هیچ چیز و هیچ گرگِ بیابونی نکنه اینطور از بالا به پایین اومدن رو.
الان گذاشتمشون پشت لپ تاپ که نتونن پستمو بخونن که باز این حرفای منم یه نمکی بشه رو زخمشون :(

+ من هنوزم از این آدماییم که فک میکنن اشیاء میفهمن ^_^ جدی میگم.

دسته: {مونولوگ} {نوستالژی}

بهترین دوستمو چه دیر پیدا کردم؛ هر چی بقیه میگفتن رفیقِ شفیقِ اصلیت اینه، ولـی من بـاورم نمی شد! شایدم از گسـتردگی تنبلی بود کـه نمیرفتم سراغش! الان نشسته رو پام:) هی خودمو میچسبونم بهش و داد میزنم آخیـــــــش.. قسم میخورم این دو سه ماه آینده رو یک شب هم بدونِ اون نخوابم. زین پس هر وقت خونه ام سریع صداش میکنم بیاد پیشم:دی دیگه دوری بسه..
بله، درست متوجه شدید! کیسه آب گرم، اینه اون رفیقِ شفیقِ دوران سختی و زمهریر..:)

دسته: {مونولوگ} {نوستالژی}

CopyRight © 2013-2016 - Design By Pelake7 . All rights reserved

هدايت به بالاي صفحه