خیلیامون لذتبردن رو یاد نگرفتیم و یا یادمون ندادن[!]
از گرما ناله و گریزونیم و از سرما فراری[!]
تو جمع، از شلوغی کلافه میشیم و تو خلوت، از تنهایی بغض میکنیم[!]
تمام هفتهرو منتظر رسیدن یه روز تعطیلیم و آخر هفته هم بی حوصلگیمون رو تقصیر غروب جمعه میندازیم و تمام[!]
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزایی هستیم که بهترین روزای زندگیمون رو تشکیل میده.مثه مدرسه، کار و...
حتی تو سَفَرامون همش به فکر مقصدیم و هیچ لذتی از مسیر مبداء تا مقصد نمیبریم[!]
غافل از اینکه زندگی همون لحظاتی بود که میخواستیم بگذرن.
دسته: {مونولوگ}
- [ ۹۵/۰۲/۱۱ ]
