پلاکــ هفت


پلاکــ هفت

هستم تا باشم، همین.!


۲۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

از یه گورخر پرسیدم:
آیا تو سیاهی باخط‎های سفید یا اینکه سفیدی باخط‎های سیاه؟!
و گورخر ازم پرسید:
آیا تو خوبی با عادت‎های بد یا اینکه بدی با عادت‎های خوب؟!
آیا آرومی بعضی وقتا شلوغ یا شلوغی بعضی وقتا آروم؟
آیا شادی و بعضی روزا غمگین یا غمگینی بعضی وقتا شاد؟
و همچنان پرسید و پرسید و پرسید.
و اینجانب «پلاک هفت» دیگر هیچوقت از گورخری درباره رنگ پوستش نخواهم پرسید..

دسته: {مونولوگ} {دیالوگ}

جدیدا" مد شده هرکی یه پست میذاره میرن و تو نظرات مینویسن «اینو قبلا هم خونده بودم» [!!!!]
به حقِ چیزای ندیده [!!!] طرف با کلی ذوق و شوق و کلمه بالا پایین کردن یه جرقه نیوتونی به مغزش خُطور میکنه تا یه پست از ترشحات مغزیِ خودش بنویسه و اونم در حدِ یه سلام علیک[!] یا گفتن خاطره روزمَرَش، بعد وقتی نظراتو میخونی میبینی یه سریا نوشتن اینو قبلا خونده بودم، ولی جالب بود[!]
دو پست قبلم در مورد کامنتای تبلیغاتی بود ولی اینو دیگه کجای دلم بذارم! این نوع موجودات، «ن» کلمه «نخوانده ام» رو والی محسوب میکنن و معمولا در کامنتاشون روان نویسی میکنن و مینویسن »خوانده ام!»

دسته: {مونولوگ}

تو وبلاگ قبلیم یه رسم گذاشته بودم به اسمِ همین صندلی داغ که به امیدِ ناامید کننده بلاگفا نیمه تموم موند..! این کار باعث میشه مدیران وبلاگایی که تقریبا تو یه جمع هستن، با همدیگه بهتر آشنا بشن که اصلا مدیر این وبلاگ کیه؟ چرا می نویسه؟ سطح تحصیلاتش چقدره؟ و سوالات نمونه اینها. اولین صندلی داغِ [البته تو این وبلاگ جدیدم] رو با خانم اسرا مدیر وبلاگ دلツ برگزار میکنم .
نمونه پرسش و پاسخ هم به این صورته که در کامنت سوال میشه و در پاسخ همون کامنت مدیر وبلاگ مورد نظر جواب رو میدن. [عکس]
اینم وبلاگ اسرا [دلツ]

دسته: {صندلی داغ}

موزیک : چتـر

 خواننده : شاهرخ

 کیفیت : 320

حجم : 8.80 مگابایت

 دانلود با لینک مستقیم : [لینک]

 پخش آنلاین

دسته: {موسیقی}

فینگول که بودم تقریبا" با هیچ کدوم از حضرات دوستام رفت و آمد خونه به خونه نداشتم..
هر کدوم هم به یک یا چند دلیلی نا به خاص. بعضی‎ها رو خجالت میکشیدم اصن بیان خونه‎مون. خیلی‎ها رو مادر گرام اجازه نمی داد. یه سریا رو میترسیدم بیارم خونه بعد ببینَنِش دعوام کنن که چه دوست بی تربیتی داری، آخه جوجه لاتی بودن واسه خودشون. بعضی ها رو هم میترسیدم بیان به مامان بابام بگن من چقد هر روز هر روز اخراجم از کلاس و می پیچونم و به اونا نمیگم :( . در نتیجه در کل دوران مدرسه فقط دو تا تولد رفتم و فقط یکی از دوستام بود که خونه شون تو کوچه‎مون بود که یکی دو باری در حد خیلی کوتاه و دم دری اومد و رفت داشتیم.
آهان، یادم اومد، تو مجالس درست کردن اون مقاله دیواریا که رو مقوای سفید با رُبانای رنگی‎رنگی کنارش درست میکردیم شرکت بخصوصی داشتم، که البته اونم به خاطر دست خط خوبم بود ولاغیر..:|

دسته: {مونولوگ} {نوستالژی}

یه سریا هستن فقط کارشون اینه که تو وبای بقیه، بی هدف سَرَک بکشن و تو آخرین پستشون کامنت بذارن که [سلام، وب قشنگی داری، به منم سر بزن، لینکم کن لینکت میکنم [گل]]، این نوع موجودات معمولا" میرن تو وبلاگای بروزشده و این کامنتارو برای بالا بردن بازدید وبشون و یا... میذارن [!] خودم تا حالا این کارو نکردم و نخواهم کرد .
جالب اینجاست وقتی به وب این نوع موجودات میری میبینی یه وبِ هزار رنگ دارن و از بالاش انواع قلبو متنو و ... میاد پایین و یه موزیک نی نای ناش هم روش گذاشتن[!] جالبترش اینه که تو قسمتِ عکسِ پروفایلشونم یه عکس نوشته گذاشتن که [بعلت خوشگلی از دادنِ عکس معذوریم][!!]
یه وبلاگ نویسی که مطالبش رو خودش مینویسه، خیلی برا وبش و پستاش ارزش قائله و این نوع کامنتا کلا روحیه طرف رو میگیره[!]
امیدوارم از این نوع کامنتا نصیبتون نشه..:دی

دسته: {مونولوگ}

وبلاگ نویسا عمدتا" و یقینا" دو دسته‎ان :‎

1- اونایی که کلی فکر می کنن یه چیزی بنویسن که ملت بیان بخونن و خوششون بیاد.

2- اونایی که هر وقت چیزی داشتن واسه نوشتن، میان و می‎نویسن، حالا یا ملت خوششون میاد، یا نمیاد.

خدایا به تو پناه می برم از مزخرفات دسته اول!!

دسته: {مونولوگ}

کَلَمو گذاشتم رو نشیمنگاهِ دوست عزیزم، جناب مبل، یه دونه کوسَن هم گذاشتم زیر پام، اصن یه دنیایی شُداا!
اینقده حال میده.. آدما هر چی بیشتر میان بهت نزدیک میشن کمتر می تونی ببینیشون O_o . بعد گوشهامم مچاله شدن چسبیدن به مبله ، اصن صداهارم خوب نمیشوم.. از اون طرفم خون اومده تو مغزم جمع شده مَنگ شدم و کلا" همین چیزایی رو هم که می شنوم نمی تونم خوب تحلیل کنم.
خییلی خوبه هاا! نهایتا" یه سری پا میان بت نزدیک میشن یه چیزای مبهمی میگن، بعد که میبینن توجه نمیکنی یه چندتا کلمه ناملایم بهت میگن و میرن :)

دسته: {مونولوگ}

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

معمولا" روزای تعطیل و زمان بیکاری یه کم فتوشاپ و یا کد نویسی «به زبانایی که تا حدودی آشنام» کار میکنم تا چیزایی که بلدم رو فراموش نکنم، امروز یه دوساعتی از وقتِ نه چندان نیمه گرانبهامو گذاشتم صرف کار با فتوشاپ، از اونجایی که عادت ندارم بیهوده تمرین کنم، معمولا" موقع تمرین، یه کد و یا یه طرح فتوشاپی رو کار میکنم که به درد خودم یا دیگران بخوره، بگذریم که تصمیم گرفتم برا 4تا وبلاگ اولِ لیست وبلاگای بروز شده دوستانم، لوگو بزنم و اینی که شد اون بالا میبینید.  شخصا" اعتقاد دارم یه مدیر وبلاگ باید یه آواتار و یا لوگو مخصوص به وبش داشته باشه، یه جور امضاء میمونه برام، شاید گفت هویت . این لوگوها رو میتونید آخر ستونای سمت چپ یا راست وبلاگتون قرار بدید .
لوگوی اعترافات یک درخت | لوگوی یادداشت های خانم انار | لوگوی نیمه | لوگوی چی کوگ مس

دسته: {کدنویس}

CopyRight © 2013-2016 - Design By Pelake7 . All rights reserved

هدايت به بالاي صفحه